شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل
به خون چهره دادم غسل از پا تا سر خود رازیارت میکنم با دست بسته رهبرخود را به یاد حنجر خونین وکام خشک مولایم لب عطشان نهادم زیرخنجرحنجرخود را
به هرجا پا نهادم بر رویم بستند درها راکه بر دیوارها بگذاشتم امشب سر خود را به فرقم هرچه آتش بارد،از گلدوستتر دارمکه وقفخاک جانان کردهام خاکستر خود را به موج تیغ دشمن دوست را کردم چنانپیداکه گم کردم حساب زخمهای پیکرخودرا عذار نیلی ازسیلی کنم تا هدیهبر زهرا فرستادم به همراه سکینه دختر خود را
یقـین دارم که مولا ازبرای دیـدنـم آیـد که سوی مکّه افکـندم نگاه آخرخودرا صدای نالۀ زهرا بهگوشم میرسد آری که بالای سرم آورده مولا،مادر خود را الا ای یوسف زهرا میاکوفه که میترسم به چنگ گرگها بینی علیِّاکبر خودرا میا از کعبه ای مولای من در این منای خونکه بینی بر فراز دست، ذبح اصغر خود را به دار عشق(میثم)تا زبان در کام خود داری مگوئی جزثنای عترت پیغمبرخود را